جدول جو
جدول جو

معنی مستعصم بالله - جستجوی لغت در جدول جو

مستعصم بالله(مُ تَ صِ مُ بِلْ لاه)
المستعصم بالله، عبدالله بن منصور بن محمد بن احمد، مکنی به ابواحمد، سی و هفتمین و آخرین خلیفۀ عباسی. وی به سال 609 هجری قمری در بغداد متولد شد و به سال 640 بعد از درگذشت پدرش در حالی که از خلافت عباسی غیر از نام و دارالملک بغداد چیزی باقی نمانده بود به خلافت نشست و کارهابدست امرا و فرماندهان سپرد و بیشتر اعتمادش بر وزیرش مؤیدالدین ابن العلقمی بود. این وزیر با هلاکوی مغول بنای مکاتبه را گذاشت و او را به اشغال بغداد تشویق نمود و هلاکو به بغداد لشکرکشی کرد و به کمک ابن العلقمی اغلب سادات و مدرسان و بزرگان آنجا را قتل عام کرد و خلیفه را زنده نگه داشت تا محل تمام اموال و فنیه ها را نشان دهد، و چون این کار را کرد به سال 656هجری قمری او را نیز بقتل رساند و بدین ترتیب دوران خلافت 524 سالۀ عباسی سپری گشت. (از الاعلام زرکلی ج 4 ص 284 از ابن خلدون و تاریخ الخمیس و فوات الوفیات)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ مُتَ صِ مُ بِلْ لاه)
عبدالله بن المستنصر بالله مکنی به ابواحمد آخرین خلیفۀ عباسی در بغداد. وی بسال 640 هجری قمری بخلافت رسید و به سال 656 بدست هلاکوخان کشته شد. رجوع به تاریخ الخلفاء سیوطی چ 2 صص 464- 477 و فهرست حبیب السیر چ خیام ج 2 و اعلام المنجد و معجم الانساب زامباور ج 1 ص 4 و مادۀ مستعصم بالله شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صِ رُ بِلْ لاه)
المستنصر بالله، عمر بن یحیی بن عبدالواحدحفصی هنتاتی، مکنی به ابوحفص و مشهور به المستنصر ثانی، از ملوک حفصی در تونس. رجوع به عمر حفصی شود
المستنصر بالله، ابراهیم بن احمد بن ابی بکر، مکنی به ابواسحاق، چهاردهمین تن از بنی حفص در مغرب. رجوع به ابواسحاق حفصی شود
المستنصر بالله، حکم بن عبدالرحمان بن محمد بن عبدالله. نهمین خلیفۀ اموی در اندلس. رجوع به حکم المستنصر شود
لغت نامه دهخدا
(مُ تَ صِ مُ بِلْ لاه)
المعتصم بالله، لقب ابواسحاق بن هارون الرشید، هشتم از خلفای عباسیه. (منتهی الارب). المعتصم العباسی، محمد بن هارون الرشید بن المهدی بن منصور مکنی به ابواسحاق و ملقب به المعتصم بالله یکی از خلفای عباسی است که پس از مرگ برادرش مأمون به سال 218 به خلافت رسید. وی بنابر مشهورعموریه یکی از شهرهای روم شرقی را فتح کرد و چون بغداد برسپاه وی تنگ آمد شهر سامرا را بنیاد نهاد و نخستین کس از خلفاست که اسم ’الله ’ را به نام خود افزود. وفات وی در سامرا اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 996). معتصم که به هیچیک از دو طایفۀ عرب و ایرانی اعتماد نداشت به عنصر ثالثی که تازه در بغداد قدرت و اهمیتی پیدا کرده بودندمتوسل شد و آن عنصر ترک بود. بعد در نتیجۀ جنگهای پی در پی که مسلمین در عهد هارون و مأمون در حدود ترکستان کرده بودند عده زیادی غلام ترک بعنوان اسیر یا پیشکشی بدارالخلافه فرستاده بودند معتصم از ایشان جمعی را بعنوان مستحفظ داخل سپاه کرد لیکن بعدها اقتدار این سپاهیان ترک به حدی زیاد شد و زیاده روی ایشان در طلب مال و مقام به جائی کشید که خود خلیفه هم دروحشت افتاد ناچار بغداد را ترک گفت و در سامرا که خود در سال 220 به بنای آن اقدام کرده بود مقیم شد و تا آخر خلافت در میان عده ای لشکری پاسبان در آنجا می زیست و در همانجا هم در سال 227 درگذشت. (از تاریخ مفصل ایران تألیف اقبال ص 99). و رجوع به مجمل التواریخ و القصص ص 356 و 357 و 358 و تجارب السلف صص 173- 179و تاریخ گزیده چ عبدالحسین نوایی صص 316- 319 و کامل ابن اثیر چ بیروت (سال 1385 هجری قمری) ج 6 صص 439- 525 و حبیب السیر چ خیام ج 2 صص 264- 267 و معتصم شود
لغت نامه دهخدا